علی و رضاعلی و رضا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

وبلاگ 2 قلوها

رستوران پدر خوب

این مطلب مربوط به زمستان است .ما4 نفری در یک روز زمستانی به رستوران پدر خوب رفتیم و بچه های گل بسیارهمکاری نمودند و برای اولین بار بود که دیدم از سیب زمینی تنوری بدون اینکه میکس کردن بخواهد شما دوتا گل خوردید.مامان قربون جفتتون بشه. خیلی دوستتون دارم       ...
13 خرداد 1393

بازی در پارک تا نیمه شب

امروز علی و رضا از زمانیکه از خواب بیدار شدند غرغر می کردند و دوست داشتند که بروند بیرون از خانه و آنقدر ادامه دادند وپافشاری کردند تا بلاخره موفق شدند و به اتقاف دختر عمه و عمه و عمو و  پسر عمو و زن عمو به پارکی که در نزدیکی خانه عمه بود رفتیم و تا ساعت 12 شب بازی کردند و ما هم با وجودیکه خرداد ماه است ولی از سرما به خود لرزیدیم و اتفاق خوب دیگر اینه ساعت 1 خوابیدند که این موضوع اصلا سابقه نداشته و مارا بسیار خوشحال نمودند.عزیزای دل مامان امروز 2 کلمه دیگه را می گفتید: پار=پارک و عما=عمه
13 خرداد 1393

مهارت در بازی

علی و رضا تو موتو سواری کلی مهارت پیدا کردند دیگه گل های ناز مامان می توانند روی کف موتورشون بایستند و نعادلشون را حفظ کنند و یا وارونه روی موتور سوار بشوند .به هم دیگه کلی وابسته هستند و زمانی که از خواب بیدار می شوند کلی زوق همدیگه را می کنند و البته بعدش هدیگه را کلی گوش مالی می دهند و من همیشه این وسط گیر کنم که حرص بخورم یا به کارهای نازشون بخندم ولی گل های مامان کلی دوستتون دارم و از خداوند به خاطر داشتنتون تشکر می کنم . کارهای نازتون تو این زمان: عاشق آب بازی هستید و دایم باید ظرف هاتون را پراز آب کنم و شما آب را از یه ظرف داخل ظرف دیگه بریزید . عاشق بیرون رفتن هستید و اصلا علاقه ای به تو خونه موندن ندارید و دایم رضا جان مخصو...
11 خرداد 1393

سلامی دوباره

امروز تصمیم گرفتم که وب دوقلو هامو دوباره راه اندازی کنم و دست از تنبلی بر دارم از امروز هم روزانه های بچه ها را می گذارم و هم تا انجایی که حافظه ام یاری می کنه از گذشته های نه چندان دورشون می نویسم. کلی دوسشون دارم همه زندگی من هستند و براشون کلی آرزوهای قشنگ دارم .
11 خرداد 1393
1